برای سمیرا
می نویسم چون هنوزم دوستت دارم..می نویسم چون از بیانش قاصرم
کاش می توانستم برایت بفرستم حتی در چهره ی شخصی ناشناس... پس می نویسم تا آرام شوم
من در چشمان دختر معصومت هیچ روشنایی نمی دیدم .. بلکه چیزیی می دیدم که مرا پس می زند و ترس .. ترس از بهانه هایش برای باورهای اشتیاهش
سمیرا جان روشن اینکه خدا مرده است در زندگی شما.. این تاریکی دردناکست .. و اما من چطور به تو می گفتم سمت رفتنت اشتبا برای تو که نمی خونی...
ادامه مطلبما را در سایت برای تو که نمی خونی دنبال می کنید
برچسب : برای,سمیرا, نویسنده : asvazerma بازدید : 9 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:45